کد مطلب:31186
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:20
به چه دليل خداوند جسم نيست؟
چون جسم مركّب از اجزا است و هر مركبّي نياز به اجزايش دارد و هر چيزي كه نيازمند باشد، ممكن الوجود است و نياز به علت دارد، در صورتي كه خداوند واجب الوجود و ازلي و ابدي است .
هم چنين اگر خداوند جسم باشد، نياز به مكان و زمان دارد.
اگر خداوند مكان داشته باشد، محدود مي شود و محدوديت هم از خواص ممكن است و خداوند غيرمحدود و غير متناهي است، زيرا اگر محدود و متناهي باشد، مركّب و محتاج خواهد شد. پس خداوند مكان ندارد و محال است كه مكان داشته باشد. او فوق زمان و مكان است و محيط بر اين دو مي باشد. پس جسم هم نمي تواند باشد.
در هر حال جسم بودن خداوند (چه به تعريف تجربي و چه به تعريف فلسفي) نشانه نياز خداوند، هم به اجزا و هم به زمان و مكاناست، در حالي كه خداوند موجود بي نياز است. يعني اگر نيازمند باشد، بايد علتي نياز او را برطرف كند، پس واجب الوجود نخواهد بود.
هم چنين فرض جسم بودن خداوند، به اين معنا خواهد بود كه قبل از وجود الهي ، اجزائي باشند كه خداوند از آنها تركيب يافته باشد، در حالي كه هر چيزي آفريده خداونداست، همين طور مكان و زمان (كه از اجسام انتزاع مي شوند) آفريده الهي مي باشند و خداوند برتر از زمان و مكان است.
جسم بودن خداوند، به معناي محدوديت ذات او به آن مكان و غيبت او از مكان هاي ديگر و از عالم مجردات خواهد بود ، در حالي كه خداوند موجود نامحدود است. بنابراين به دلائل متعدد خداوند نمي تواند جسم باشد.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.